سفارش تبلیغ
صبا ویژن

غزل باران
 
لینک دوستان

در ابتدا غزلی زیبا از آقای غلامرضا طریقی و در ادامه نقیضه ای را که بر آن سروده ام خدمتتان تقدیم می کنم:

با یاد شانه های تو سر آفریده است

ایزد چقدر شانه به سر آفریده است

پای مرا برای دویدن به سوی تو

پای تو را برای سفر آفریده است

معجون سرنوشت مرا با سرشت تو

بی شک به شکل شیر و شکر آفریده است

هر چیز را که یک سر سوزن شبیه توست

خوب آفریده است اگر آفریده است

چون قید ریشه مانع پرواز می شود

پروانه را بدون پدر آفریده است

تا چشم شور در تو نیفتد هر آینه

آیینه را بدون نظر آفریده است

میخواست کوره در دل انسان به پا کند

مقدور چون نبود جگر آفریده است

غیر از تحمل سر پر شور دوست نیست

باری که روی شانه ی هر آفریده است

غلامرضا طریقی

 

با یاد گوشهای تو سر آفریده است

ایزد چقدر مثل تو خر آفریده است

هر چیز را که یک سر سوزن شبیه توست

نامش خر است گرچه بشر آفریده است

معجون گوشهای تو را روی آن سرت

چیزی شیبه قیف دو سر آفریده است

پای مرا برای سواری گرفتن و

پای تو را برای سفر آفریده است

تا چشم اسب بر تو بیفتد بدون شک

کره خری بدون پدر آفریده است!

الف.ح


[ جمعه 91/7/28 ] [ 7:37 صبح ] [ احمد حاجبی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 133819