غزل باران | ||
در فصل زرد ، تازه شده ماجرای تو بعد از دوعید ، آمده فصل عزای تو
شاعر گذاشت قافیه ها را کنار هم شعری نداشت لایق یک ردّپای تو
او از تمام عالَم و آدم ، همیشه داشت حسی غریب به تو و به کربلای تو
از مرگ خود رها شده و می شود شهید هر کس شنید لحظه ی آخر صدای تو
شاعر سرود تشنگی رود را ولی اشکی نداشت گریه کند در رثای تو
گاهی میان روضه ی تو فکر می کند هرگز نبوده شیعه ی خوبی برای تو
* * * وقتی که شمر آمد و بر سینه ات نشست کم کم رسید قافیه تا زیر نای تو
بغضش شکست شاعر و افتاد بر زمین وقتی که دید پیکر از سر جدای تو...
22/ 8 / 91
[ سه شنبه 91/8/23 ] [ 7:51 عصر ] [ احمد حاجبی ]
[ نظرات () ]
بعد از دو سه عید، ماه غم می آید از دور صدای محتشم می آید یک مَشک پر از آب به ما خواهد داد عباس دوباره با عَلَم می آید [ شنبه 91/8/20 ] [ 8:43 عصر ] [ احمد حاجبی ]
[ نظرات () ]
تقدیم به مادران شهید: اگر چه یک پرنده ی بی بال و پر بودم در آرزوی تو پیوسته در سفر بودم اگر چه باد عطرتو را منتشر می کرد همیشه در طلب بوی تازه تر بودم تمام هستی من بودی و به غیر از تو من از تمام جهان بی خبر بودم اگر چه بیست سال گذشته ولی من باز در انتظار کودک پرشور و شر بودم و ذره ذره در این خاک جستجو کردم ببین چگونه به دنبال یک اثر بودم اگر چه زندگی من همیشه معمولی است تمام عمر منتظر یک نفر بودم 18/8/91 [ جمعه 91/8/19 ] [ 10:36 صبح ] [ احمد حاجبی ]
[ نظرات () ]
حتما برای شما هم پیش آمده که وقتی برای مطالعه به سالن مطالعه ی خوابگاه دانشجویی مراجعه می کنید، در بازگشت متوجه می شوید که دمپایی هایتان سرجایشان نیستند. این پدیده در خوابگاه دانشگاه ما برای هر دانشجویی آنقدر اتفاق افتاده که آنرا رویدادی عادی و کاملا طبیعی تلقی می کنیم و به روشی که همه کم و بیش با آن آشنا هستیم این مسأله را حل می کنیم . این پدیده علی رغم حضور همیشگی اش، هرگز از جانب هیچ کس مطرح و علنی نشده است. اما یک اتفاق موجب شد که همه اعتراف کنند از وجود این پدیده اطلاع کامل داشته اند! یک شب که ریاست دانشگاه برای دیدار صمیمانه با دانشجویان خوابگاهی به سالن مطالعه ی خوابگاه دانشجویی آمده بودند پس از سخنرانی و هنگامی که قصد ترک سالن را داشتند متوجه شدند به جای کفشهای نو و براقشان یک جفت دمپایی لاستیکی شماره 44 که یک لنگه ی آن قرمز و لنگه ی دیگر سفید بود در جاکفشی و در محل کفشهای عزیزشان منتظر ایشان هستند. ریاست دانشگاه به علت عدم آشنایی با سیستم ، حسابی از کوره در رفت و چون پایش به کفش هایش نمی رسید تصمیم گرفت حال دانشجویان حاضر در سالن را بگیرد بنابراین دوباره به میان سالن بازگشت و سخنرانی مبسوطی درباره ی مالکیت خصوصی و اهمیت احترام به آن ایراد فرمود و به طور غیر مستقیم از دانشجوی خاطی خواست که به قانون مالکیت خصوصی احترام بگذارد و کفشهای او را پس بیاورد. بعد از پایان سخنرانی، آقای رییس به یکی از دانشجویان عضو کمیته ی استقبال از ریاست دانشگاه رو کرد و با لحن آمرانه ای از او خواست در اولین فرصت توضیح کتبی خود را در خصوص واقعه ی پیش آمده به ایشان ارائه کند. خلاصه ، دانشجویان آقای رییس را با یک جفت دمپایی پلاستیکی آرم ملی که از جنس اوتافوکوی اصل بود تا ماشینشان همراهی کردند و بعد از رفتن ایشان تصمیم گرفتند هر چه سریعتر و تا آقای رییس تصمیم ناجوری نگرفته نامه ای بنویسند و در خصوص سیستم موجود به قول معروف شفاف سازی کنند. آنچه در ادامه می خوانید نامه ای است که ما با مشارکت همدیگر برای ریاست دانشگاه نوشتیم و صبح روز بعد برای ایشان ارسال شد: " آقای رییس!، با سلام ، ضمن طلب پوزش از واقعه ی پیش آمده در سالن خوابگاه دانشجویی به آگاهی آن مقام شامخ می رساند که پس از عزیمت جنابعالی ، دانشجوی خاطی توسط دانشجویان متعهد و همیشه در صحنه شناسایی و مورد بازخواست قرار گرفت. وی ضمن اعتراف به عمل شنیع خود و ابراز ندامت ، در دفاع از خود عنوان نموده است که متوجه نبوده کفشهای چه کسی را سر پا زده و از این بابت بیسار متأسف است.شایان ذکر است که کفشهای جنابعالی توسط دانشجویان همیشه در صحنه ضبط گردیده و پس از بازسازی و مرمت ، در اولین فرصت ارسال خواهد شد. آقای رییس! ضمن درخواست عفو و بخشش برای دانشجوی خاطی ، به اطلاع می رساند این شتری است که در خوابگاه دانشجویی کنار دمپایی هر دانشجویی می خوابد لذا نباید دانشجوی مذکور را خیلی ملامت کرد. طبق دستور جنابعالی برای ارایه توضیح ، ما به انجام تحقیقی میدانی همت گماردیم و نتایج آنرا در جهت ارائه ی خدمتی کوچک به جامعه ی علمی ، به آن مقام شامخ عرضه میداریم. به شما اطمینان میدهیم که این تحقیق با روشهای کاملا علمی انجام گرفته و از این جهت مو لای درزش نمیرود. آقای رییس! ، زنجیره ی جابجایی دمپایی ها یا (dampai changing) مانند هر زنجیره ی دیگری حتما باید سر و تهی داشته یاشد ! به ته آن کاری نداریم (اما آن بیچاره ای که در انتهای این زنجیره قرار میگیرد گاهی اوقات مجبور میشود پابرهنه به اتاقش برگردد.) اما در مورد سر این زنجیره و یا بطور دقیق تر حلقه ی اول این زنجیره باید بگوییم بررسی ها نشان داد که معمولا حلقه ی نخست هنگامی شکل میگیرد که یکی از دانشجویان از دمپایی که با آن به سالن مطالعه آمده به هردلیل خوشش نمی آید و اصطلاحا با دمپایی اش خیلی دوست نیست. از جمله ی این دلایل میتوان به فرسودگی ، پارگی، و تابه تا بودن یعنی همان لنگه به لنگه بودن دمپایی ها اشاره کرد. بنابراین دانشجوی مذکور خیلی طبیعی پایش را توی دمپایی دانشجویی دیگر می تپاند و خیلی آرام محل را ترک می کند. نفر دوم هم که میخواهد سالن را ترک کند می بیند جا تر و بچه نیست! بنابراین او هم خونسردی خود را حفظ میکند و کاملا عادی دمپایی های نفر سوم را می پوشد و می رود و این زنجیره همین طور ادامه پیدا می کند تا جایی که تقریبا تمام جمعیتی که به سالن آمده اند با دمپایی هایی کاملا متفاوت آنجا را ترک می کنند . البته برخی از افراد که درباره ی دمپایی شان وسواس دارند از حربه های مختلف برای جلوگیری از ورود دمپایی شان به این چرخه استفاده میکنند. متداول ترین این روش ها پلاک گذاری رویه، جلو و عقب دمپایی با شماره خوابگاه ، نوشتن نام پدر صاحب بچه بر روی آن و شیوه هایی از این دست می باشد. اما تجربه ثابت کرده که این روش ها هرگز کارآمد نیستند و صاحبان آنها بهتر است در این فرایند اخلال ایجاد نکنند! نکته ی مهمی که باید به آن توجه داشت این است که پدیده ی جابجایی دمپایی ها یا(dampai changing) از مقوله ی سرقت دمپایی یا (dampai stealing) کاملا متمایز و متفاوت با آن است. در پدیده ی سرقت شما بطور کلی اموالتان( در اینجا دمپایی هایتان) را از دست میدهید اما در پدیده ی جابجایی دمپایی ها، شما به شیوه ای مسالمت آمیز و کاملا دمکراتیک توافق می کنید که دمپایی من ، دمپایی شما و دمپایی شما دمپایی من است. ( البته این توافق فقط در مورد دمپایی است و نه چیزهای دیگر! ) و در عمل هم به نحو احسن آنرا به اجرا در می آورید ! هر چند شما بطور ضمنی قانون مالکیت عمومی در مورد دمپایی ها را پذیرفته اید اما باز هم ممکن است تک و توکی آنرا نپذیرفته باشند و لذا در موقع پوشیدن دمپایی شان ممکن است ناگهان با صدایی از گوشه ی سالن مواجه شوید که" داداش صاحب داره! " البته این اتفاق بیشتر برای اشخاصی روی میدهد که اصولا دمپایی پوشهای حرفه ای نیستند و وقتی می بینند دمپایی شان سرجایش نیست ، در مورد سرپا زدن دمپایی دیگران دو دل می شوند و البته کمی هم می ترسند. این اشخاص آنقدر برّ وبّر به دمپایی ها نگاه می کنند تا تمام حاضرین در سالن متوجه قضیه(!) شوند و البته تماشای این صحنه هم یکی از تفریحات سالم و روزمره ی دانشجویان می باشد. در چنین مواقعی دانشجویی که قصد ترک سالن را دارد باید از خود شجاعت نشان دهد و برای رهایی از نگاههای سنگین حاضرین ، با پوشیدن یک جفت دمپایی خیلی سریع سالن را ترک کند. البته افراد تازه کار و غیر حرفه ای مانند دانشجویان ترم اولی در چنین لحظاتی خطیری از شدت اضطراب حاضر می شوند فاصله ی طبقه ی دوم تا خوابگاهشان در طبقه ی اول را پابرهنه گز کنند اما به سوی دمپایی دیگران پا درازی نکنند. برای اینکه دانشجویی با چنین مشکلی مواجه نشود پیشنهاد میشود هنگام ترک سالن ، وقتی با فقدان دمپایی عزیزش مواجه شد، کاملا طبیعی رفتار کرده و اصلا به روی مبارکش نیاورد و خیلی سریع از بین دمپایی های موجود یک جفت را انتخاب کند. هر چه سرعت عمل او در این مرحله بیشستر باتشد ، تصور مالکیت وی بر آن دمپایی ها به همان نسبت افزایش می یابد. پیشنهاد میشود دمپایی های کهنه و مستعمل و احتمالا پاره پوره در دستور کار قرار داده شوند. پس از انتخاب دمپایی مطابق دستورالعمل بالا ، دانشجو باید سریع به طرف در سالن حرکت کند. اگر در این هنگام با صدای اعتراض یکی از حاضرین مواجه شد باید خودش را به کوچه ی علی چپ بزند و تا رسیدن به در سالن همچنان در کوچه ی علی چپ باقی بماند.. سپس باید با یک حرکت سریع در را باز کرده و خارج شود . برای آنکه جانب احتیاط را حفظ کرده باشد باید در کمترین زمان ممکن از منطقه(!) دور شود. البته بعید به نظر می رسد که دانشجوی معترض زحمت پیگیری بیشتر را به خود بدهد چرا که او هم جزئی از این زنجیره است و خود به این موضوع واقف است. باور بفرمایید که این بهترین روش ممکن است و ماندن در سالن و احتملا جر و بحث با صاحب دمپایی که جه بسا ممکن است چندمین صاحب دمپایی مزبور باشد اصلا عاقبت خوشی ندارد و بهترین راه همان شیوه ی فوق الذکر است. در این تعامل یعنی جابجا شدن دمپایی ها ، شما ممکن است در طول یک ترم بارها دمپایی اصلی خودتان را در سالن مطالعه و یا نمازخانه ملاقات کنید و در نوبت بعدی دوباره آنرا از دست بدهید. مزیت این سیستم این است که همواره پویایی و تازگی خود را حفظ کرده و پاهای شما هرگز دچار یکنواختی و تکرار نمی شوند.بدین ترتیب در هر دوره با پوشیدن دمپایی های جدید ، با حسی متفاوت به سالن مطالعه پا می گذارید و با پوشیدن دمپایی جدیدتر با حسی متفاوت تر از سالن خارج می شوید. اکنون سالیان متمادی است که ما دانشجویان این دانشگاه این سنت و قانون نانوشته را حفظ کرده و آنرا به نسلهای بعدی دانشجویان منتقل می کنیم و و صورت خوشی ندارد که ما از قانونی که همه به آن پایبند هستند تخطی کنیم. بخصوص که برخی اوقات ترم را بدون دمپایی آغاز میکنیم و در پایان ترم چندین جفت دمپایی همگون و ناهمگون داریم! ،آقای رییس!، در این فرآیند هر نوع پاپوش اعم از دمپایی لاستیکی، کفش و ... همه به نوعی دمپایی حساب می شوند و علت پیش آمد دیروز نیز ناشی از همین امر می باشد. امیدواریم با توضیحات ارائه شده ، جنابعالی در مراجعه های بعدی خود ، این سیستم و لزوم حفظ پویایی آنرا مدّ نظر داشته باشید. با سپاس فراوان دانشجویان همیشه در صحنه کمیته استقبال از ریاست دانشگاه در خوابگاه دانشجویی 11/ 8/ 85 [ یکشنبه 91/8/14 ] [ 4:53 عصر ] [ احمد حاجبی ]
[ نظرات () ]
تقدیم به مردمان باصفای گیلان به ویژه روستای زیبای آبکنار، به پاس مهمان نوازی ها و محبت های بی دریغشان : زیباتر از بهشتی و هستی کنارِ آب ای سرزمین گمشده در ابر و آفتاب شاید بهشت مثل تو باشد ولی در آن پیچیده عطر میوه و بوی خوش کباب؟! آیا غزل برای تماشای تو بس است ای هندوانه های تو خود مثنوی ناب! یک آسمان تازه به رویم گشوده است تصویر کومه های تو در چارچوب قاب با من بگو لهجه ی باران چگونه است رؤیای مه گرفته ی من! ای شبیه خواب! * * * دیگر سؤال دیگری از خود نداشتم نیلوفران آبی تو بهترین جواب... [ شنبه 91/8/13 ] [ 2:17 عصر ] [ احمد حاجبی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |