غزل باران | ||
شبیه خواب و رؤیا ، بندرعباس نشسته پیش دریا بندرعباس
در این سرما که یخ زد کل کشور چه گرم و چه فریبا بندرعباس
اگر هرجا کرخت و سرد و بی حال پر از شور است و غوغا بندرعباس
و ساحل با حضور مرغ و ماهی عجب دارد تماشا بندرعباس
به غیر از ساحل و بازار و ماهی شده شهره به خرما بندرعباس
اگر سردت شده اکنون سفر کن نگو با خود "برم تا بندرعباس؟!"
اگر اکنون نشد مقدور ای دوست بیا حتما تو فردا بندرعباس # # # ولی محروم و پردرد است اینجا شبیه قصه ی "دا" بندرعباس
نگوید غصه هایش را اگرچه ندارد ترس و پروا بندرعباس...
17/10 92 [ سه شنبه 92/10/17 ] [ 7:28 عصر ] [ احمد حاجبی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |