غزل باران | ||
دوران شعر گفتن و خواب گران گذشت! یک جزوه نیست کامل و کم کم زمان گذشت
من هرچه فکر می کنم این فصلِ سردِ سال از کودکی ، همیشه به داد و فغان گذشت
فصلی که لحظه لحظه ی آن تا کنار گور (!) در اضطراب درس و شب امتحان گذشت
حافظ درست گفته که بنشین کنارِ جو پایانِ ترم مثل سراب روان گذشت! * * * وه که چه سخت می شود اکنون ، کنارِ بُرد از نمره های زیرِِ ده ِاین و آن گذشت!... 2/10/91
[ یکشنبه 91/10/3 ] [ 6:47 عصر ] [ احمد حاجبی ]
[ نظرات () ]
با تعدادی از شاگردان ممتاز یکی از مدارس به اردوی کوه پیمایی رفته بودیم. در ابتدای مسیر گفتم : " بچه ها ! من که همیشه کوه اومدم و خسته نمیشم ولی شما هر موقع خسته شدید بگین تا برگردیم" ، بعد از دو ساعت کوه پیمایی درحالی که دیگر رمقی برایم نمانده بود ، به تصور اینکه آنها هم خسته هستند، رو به جمعیت کرده و گفتم: "بچه ها! چطوره برگردیم؟!"یکدفعه با صدای اعتراض همه مواجه شدم که : "به این زودی؟! هنوز که به قله نرسیدیم! " ، نتیجه تربیتی- ورزشی: هیچ وقت با بچه ها به کوه نروید ؛ چون تا قله را فتح نکنند ول کن معامله نیستند!
[ جمعه 91/10/1 ] [ 9:51 عصر ] [ احمد حاجبی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |